دلتنگی
24 فروردین 1395 توسط کنیز زینب
وقتی لبم به ذکر نام حسین باز می شود، آتشی از قلبم زبانه می کشد که نمی دانم از عشق دیدار ضریحش گر گرفته یا
به یاد مظلومیتش می سوزد. چشمانم خیس اشک می شود تا آتش درونم را خاموش کند اما انگار آتشگیره ای است بر این
آتش نهانی.
چقدر دلم تنگ شده برای دیدنت آقا!
سالهاست منتظرم تا مرا بخوانی به بارگاهت ولی انگار هنوز لیاقت قدم گذاشتن در حریم ملکوتیت را نیافته ام. سالهاست
شاهد رفتن و آمدن دیگرانم و سالهاست با هر بدرقه و استقبالی اشک می ریزم شاید روزی خودم از آنها باشم. پیر شدیم
آقا!تا کی انتظار؟!