زائر
07 اردیبهشت 1395 توسط کنیز زینب
صد بحر کرم از تو و یک چشم تر از من
لطفی کن و این خون جگر را بخر از من
خاموشی آتش بود از مرحمت تو
باران کرم از تو و کوه شرر از من
در کوی تو زوار گنه کار زیاد است
اما نبود هیچ کس آلوده تر از من
من عبد گنهکار و تو مولای رئوفی
رأفت زتو زیبنده بود چشم تر از من
تن خسته و کوه گنهم بر سر دوشم
این کوه گنه سخت شکسته کمر از من
آقایی و زوار نوازی همه از تو
بار گنه و خجلت و اشک بصر از من
ای یوسف زهرا نظری کن که نمانده
جز نامه آلوده زعصیان اثر از من
من غیر عطا از تو دگر هیچ ندیدم
اما تو غیر خطا هیچ ندیدی دگر از من
دوستان عزیزخدا بخواهد نائب الزیاره ی همه در کربلا خواهم بود.