مادر
آیا تکه پارچه ای هست تا سرم را بپوشانم؟
فاطمه دختر امام حسین(علیه السلام) به ماجرایی غم انگیز و دردناک از مصائب روز عاشورا اشاره می نماید که جا دارد هر مرد غیرتمند و زن عفیف و پاکدامن از شنیدن این مصیبت جانکاه،به جای اشک خون بگرید.
او می فرماید:(در روز عاشورا)کودکی صغیر بودم.
در کنار درب خیمه ایستاده و به اجساد پدرم و اصحابش نظاره می کردم که مانند قربانی قطعه قطعه شده ،بر روی ریگ های بیابان افتاده و اسب ها بر روی بدن آنان دور می زدند.
در این فکر بودم که بعد از شهادت پدرم ،بنی امیه چه بر سر ما می آورند ،آیا ما را هم می کشند یا ما را به اسارت می برند؟
در این بین متوجه مردی شدم که بر اسب خود سوار است و با ته نیزه ای که در دست دارد ،زنان را به حرکت وادار می نماید.
برخی از زنان به بعض دیگر پناه می برند ،مقنعه و دست بندهای آنا را غارت نموده وآنان فریاد می زدند: آیا پناهنده دهند ه ای نیست که به ما پناه دهد؟ آیا حمایت کننده ای نیست که از ما حمایت کند؟
(با دیدن این صحنه)دلم فرو ریخت و شانه هایم به شدت لرزید ،به راست و چپ دور می زدم و از ترس آن سوار ،به عمه ام(ام کلثوم)روی آوردم.
حالم این چنین بود که در این بین ناگهان دیدم آن سوار متوجه من گردیده ، به گمان اینکه از شر او در امان می مانم مانند فرد شکست خورده فرار نمودم ،اما ناگهان دیدم مرا تعقیب می نماید.
نا گاه ،ضزبه گوشه نیزه را بین دو کتفم احساس نمودم ،با صورت بر زمین خوردم ،او گوشم را درید ،گوشواره و مقنعه ام را ربود و در حالی که بر گونه و
سرم خون جاری بود و آفتاب بر سرم می تابید و آن را می سوزاند مرا رها نموده و به طرف خیمه ها بازگشت ،از هوش رفتم.
آیا تکه پارچه ای هست تا سرم را بپوشانم؟
ناگاه دیدم عمه ام در کنارم گریه می کند و به من می گوید: بلند شو برویم ، نمی دانم چه بر سر خواهران و برادر بیمارت آمده است.
بلند شدم و به عمه ام گفتم:آیا تکه ای از لباس هست تا سرم را در برابر دیدگان نامحرمان بپوشانم؟
عمه ام فرمود؟دخترم……(قلم یاری نوشتن و ترجمه این قسمت را ندارد)
زمانی که به طرف خیمه بازگشتم دیدم خیمه و آنچه در آن است غارت گردیده و برادرم علی بن الحسین(علیه السلام)با صورت بر زمین افتاده و از زیادی
گرسنگی و تشنگی و بیماری و درد نمی توانست حرکت کرده و بنشیندو ما بر حال او گریه کرده و او بر ما می گریست.(1)
پیام روایت
اولین خواسته دختر امام حسین(علیه السلام)از عمه اش(سلام الله علیهما)تکه پارچه ای است که بتواند با آن سر خود را بپوشاند تا از دیدگان مخفی بماند
،حال آن که در آن زمان کودکی بیش نبوده است و این مطلب ،نهایت اهمیت دادن به حجاب را در بین خاندان وحی می رساند.